سال هاست که خوابیدیم
سال هاست که خروس هم تماشاگر
خواب ماست
سال هاست که پرنده از پرواز میترسد
ماهی از آب حتا
تو از اعتماد به من
عقاب از بلندای آسمان
و جنگل از صدای تبر
شب دوباره میآید
میکوبد پشت در را
و این بار من
میخواهم از پشت باخنجری
شب را از پا در آورم
و همین فردا
خروس را از تماشای خوابمان
بیدار خواهم کرد
پرواز را به پرنده هدیه خواهم داد
ماهی را با آب آشتی خواهم داد
در اعتماد را به روی تو خواهم گشود
و از مغز عقاب پاک خواهم کرد
ترس از بلندای آسمان را
و اعدام خواهم کرد
آن مرد تبر به دست را
همین فردا
به همه خواهم گفت
دیدید عاقبت ما صاحب خورشید شدیم
اگر از خواب شب یلدا برخیزیم
خواهی دید که من صبح شب یلدام
کاری خواهیم کرد
کارستان
الان
فصل انفجار شب فرا رسیده است
محمدرضا اکباتانی فرد...
برچسب : نویسنده : mohammadrezaekbatania بازدید : 72